گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷۸

 

تازه است دایم از سیهی داغ عندلیب

در گلشنی که زاغ و زغن بی نهایت است

مشمار سهل رخنه گفتار خویش را

کاین رخنه در خرابی تن بی نهایت است

دست ز کار رفته ز برگ است بیشتر

[...]

صائب تبریزی