گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۲

 

رفتی تو به خاک و یاسمن بی تو رسید

گل نیز، دریده پیرهن، بی تو رسید

گلزار شود خاکِ تو از خونِ دلم

گر برگویم آنچه به من بی تو رسید

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۱

 

زان روز که بوی پیرهن بی تو رسید

صد گونه غمم به جان و تن بی تو رسید

ور آب زمین و آسمان خون گردد

کی برگویم آنچه به من بی تو رسید

عطار