×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۱
مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر من بریز
درد جام خود برین رسوای مرد و زن بریز
چشم تو مست است، گر کم ایستد ناکرده خون
خون من در پیش آن قتال مردافگن بریز
دشمن جان من است آن غمزه، تا خوش گردد او
[...]
۷ بیت