گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۹

 

جان رفت و ندید محرمی در همه عمر

دل خست و نیافت مرهمی در همه عمر

بِلْ تا بسر آید دم بیفایده زانک

دلشاد نبودهام دمی در همه عمر

عطار