گنجور

سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان

 

بر این گفتم آن دوست دشمن گرفت

چو آتش شد از خشم و در من گرفت

سعدی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷

 

هرگز دل خو نگشته‌ام از غم نگرفت

راه و روش مردم عالم نگرفت

کس یار نشد به ما که اغیار نگشت

کس مار نشد که او ز مارم نگرفت

رضی‌الدین آرتیمانی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

ای میر که دامن دلت غم نگرفت

زین شعر سمج دل خودت هم نگرفت

آزرده مشو چه شد از کشور وزن

شعر تو خروج کرد و عالم نگرفت

ابوالحسن فراهانی