گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

با دل گفتم کای دل پرفن! چکنم؟

وین درد گرفته را به دامن چکنم؟

دل سر زده و خجل به من کرد نگاه

گفت این همه دیده می کنم من چکنم؟

مجیرالدین بیلقانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

گر سر ننهم بجور دشمن چکنم؟

ور پای نیاورم بدامن چکنم؟

خورشید تو طالع است و من محرومم

طالع چو مدد نمیکند من چکنم؟

اهلی شیرازی