گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۷

 

من از اقلیم بالایم سر عالم نمی‌دارم

نه از آبم نه از خاکم سر عالم نمی‌دارم

اگر بالاست پراختر وگر دریاست پرگوهر

وگر صحراست پرعبهر سر آن هم نمی‌دارم

مرا گویی ظریفی کن دمی با ما حریفی کن

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳

 

بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم

دریدم پرده بی‌چون سر آن هم نمی‌دارم

مرا چون دایه قدسی به شیر لطف پرورده‌ست

ملامت کی رسد در من که برگ غم نمی‌دارم

چنان در نیستی غرقم که معشوقم همی‌گوید

[...]

مولانا