گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۸

 

حقوق ناز و عتاب حبیب من دانم

تو حق شناس نئی ای رقیب من دانم

نهاده بر سر خوان عشق او کباب جگر

به نیت که نهاد آن نصیب من دانم

چو من کشیده ام از جور او بسی فریاد

[...]

کمال خجندی