گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۵۱

 

خواهی که غم از دل تو یک دم بشود

میخور که چو می به دل رسد غم بشود

بگشای سر زلف بتان، بند ز بند،

زان پیش که بند بندت از هم بشود

عطار