گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۷

 

یک شب اگر من دور از آن گیسوی در هم اوفتم

بالین سودا زیر سر بر بستر غم اوفتم

چون در نگیرد سوز من با شمع رویش، دل ازان

رو سوی دیوار آورم، در شب به ماتم اوفتم

دامن چو صبح از مهر او زینسان که در خون می کشم

[...]

امیرخسرو دهلوی