گنجور

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۶

 

در عشق تو زاری وندم آوردیم

بر قُبّهٔ افلاک علم آوردیم

وآخر چو وجود سدِّ دولت دیدیم

روی از همه عالم به عدم آوردیم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۷

 

ما هر دو جهان زیر قدم آوردیم

بر قبهٔ افلاک علم آوردیم

چون درد ترا کم آمد آمد درمان

کلّی خود را زهیچ کم آوردیم

عطار