گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴

 

قدم هرکس به راه او نهد منزل نمی‌خواهد

به این بحر آنکه گردد آشنا، ساحل نمی‌خواهد

ازان چون مرغ بسمل می‌تپم در خاک و خون دایم

که بعد از مرگ هم آسوده‌ام قاتل نمی‌خواهد

قبول خاطر ای همدم به دست کس نمی‌باشد

[...]

سلیم تهرانی