گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

شوق بی‌حد شد و رسوایی دل نزدیک است

جامه‌ام بس که دراز است، به گل نزدیک است

داغ من هر که ببیند، جگرش می‌سوزد

آتش وادی من دور [و] به دل نزدیک است

دیده و دل همه پر نقش رخ اوست مرا

[...]

سلیم تهرانی