گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۲۴

 

از سر کوی تو با دل باز نتوان آمدن

بل کز آن منزل به منزل باز نتوان آمدن

عشق دریای ست کآن را نیست پایانی پدید

از چنین دریا به ساحل باز نتوان آمدن

عاقلان از کوی او دیوانه می گردند باز

[...]

جلال عضد