گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

قصد آن زلفین سرکش کرده‌ام

خاطر از سودا مشوش کرده‌ام

در ره عشقش میان جان و دل

منزل اندر آب و آتش کرده‌ام

از وصالش تا طمع ببریده‌ام

[...]

عبید زاکانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۵

 

جان فدای راه عشقش کرده ام

دل چو زلف او مشوّش کرده ام

آرزو دارم که گیرم در برش

راستی اندیشه خوش کرده ام

من به بوی زلف عنبریار او

[...]

جهان ملک خاتون