گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۶۰

 

شمع آمد و گفت: اگر تنم غم کش خاست

آتش در من گرم رود دل خوش خاست

گرداب بلا بر سر من میگردد

گرداب که دیده است که از آتش خاست

عطار