گنجور

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۱

 

رازی که دل من است سرگشتهٔ آن

وز خون دو دیده گشتم آغشتهٔ آن

تا کی به سر سوزن فکرت کاوم

سِرّی که کسی نیافت سَرْ رشتهٔ آن

عطار