گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم

وز راه هوای تو گذشتن نتوانم

درجان من اندیشهٔ تو آتشی افکند

کانرا به دو صد طوفان کشتن نتوانم

صد رنگ بیامیزم چه سود که در تو

[...]

خاقانی