گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۸

 

نه گر‌دون بلندی نی زمین پستی خویشم

چو شمع‌ از پای تا سر پشت پای هستی خویشم

نوا سنج‌ چه مضراب‌ است ساز فرصتم ‌یارب

که دارد تا جبین غرق عرق تردستی خویشم

نفس هرگام مینا می‌زند بر سنگ می‌گوید

[...]

بیدل دهلوی