گنجور

عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۳

 

تو خسته نهیی ز عشق، ور خستهئییی

دل در غم عشق او به جان بستهئییی

گر آگهییی که گم چه گشتهست ازتو

سر بر زانو نشسته پیوستهئییی

عطار