گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۸

 

دردا که ز دُردی جهان مَست شدیم

پشتی چو کمان و تیر از شست شدیم

آمد شدِ ما نگر که در آخرِ عمر

از پای درآمدیم و ازدست شدیم

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۶

 

مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم

معشوق به هوش آمد و ما مست شدیم

ای جان جهان هرچه از این پس شمری

بر دست مگیر زانکه از دست شدیم

مولانا