گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶

 

این خود چه صورت است که من پای‌بست اویم

وین خود چه آفت است که من زیر دست اویم

او زلف را بر غمم، دایم شکسته دارد

من دل شکسته زانم کاندر شکست اویم

هر شب به سیر کویش از کوچهٔ خرابات

[...]

خاقانی