گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲

 

دوش در دیر مغان بودیم و کس با ما نبود

گفت و گوها رفت و تشویش نفس با ما نبود

رو نکردیم از حرم یک بار در آتشکده

کز حریمش دامن خاشاک و خس با ما نبود

صد قدم رفتیم دور از کوی او در پس حجاب

[...]

عرفی