گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۹۰

 

روزگاری که منش سر بقدم میسودم

زلف او در عدم آباد کمر میگردید

۱ بیت
واعظ قزوینی