نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است

دست خورشید به دامان سحر نزدیک است

ناله سوخته جانان به اثر نزدیک است

دست خورشید به دامان سحر نزدیک است

قسمت من چو صدف چون لب خشک است از بحر

زین چه حاصل که به من آب گهر نزدیک است؟

وصل با کوتهی دست ندارد ثمری

[...]

در ندامت‌گل مقصود به بر نزدیک است

دامنی هست به دستی‌که به سر نزدیک است

دوری منزل مقصود ز خودبینی‌هاست

اگر از خویش‌کنی قطع نظر نزدیک است

رهبرکام تو پاس نفس است ای غواص

[...]

یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است

امتیاز آینهٔ دوریِ هر نزدیک است

می‌گزد جوهر آیینه‌ کف دست تهی

باخبر باش‌که افلاس و هنر نزدیک‌است

اگر از نعمت الوان نتوان کام گرفت

[...]

سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیک است

باخبر باش که آهم به اثر نزدیک است

به رفیقان وطن کیست که از ما گوید

که به ساحل نرسیدیم و خطر نزدیک است

منم آن باغ که دارد به کمین صد آفت

[...]