×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶
ای هنوزت مژه از صف شکنی بر سر ناز
گوشهٔ چشم تو دنباله کش لشگر ناز
ما به جان ناز کشیم از تو اگر هم روزی
خط اجازت ده حسنت شود ازکشور ناز
نام جلاد بران غمزه منه کاندر قتل
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸
خوابیده مست و بیخود امروز در بر ناز
صد منت عظیم است امروز بر سر ناز
از مهر، نازبالش در زیر سر نهاده
چون گل به زیر پهلو افکنده [بستر] ناز
جسم تو از لطافت با ناز ناز می کرد
[...]