گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴

 

جانا اگر چه یار دگر می‌کنی مکن

اسباب عشق زیر و زبر می‌کنی مکن

گویی دگر کنم مگرم کار به شود

حقا که کار خویش بتر می‌کنی مکن

منمای روی خویش بهر ناسزا از آنک

[...]

سنایی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۴

 

بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن

مِهر حریف و یار دگر می‌کنی مکن

تو در جهان غریبی غربت چه می‌کنی ؟

قصد کدام خسته‌جگر می‌کنی؟ مکن

از ما مدزد خویش به بیگانگان مرو

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۸۶

 

عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن

پیش کلیم دست بدر می کنی مکن

صدق عزیمت است دلیل ره طلب

تو سست عزم، عزم دگر می کنی مکن

قطع ره طلب به تأمل نمی شود

[...]

صائب تبریزی