گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

ای که افسانه این دیدهٔ تر می‌پرسی

حال این غرقه به خوناب جگر می‌پرسی

نیست بر مردم روشن بصر این پوشیده

پرس ازین جان و دل سوخته گر می‌پرسی

دیده بر طلعت خوبان نگشایی زنهار

[...]

جامی