گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۴

 

بی‌دوست این منم که به سر می‌برم چنین

جان می‌کنم به هرزه و خون می‌خورم چنین

در تنگ‌نایِ غارتِ عشق اوفتاده‌ام

زین ورطۀ مخاطره کی بگذرم چنین

امّیدِ واثق است که از لطفِ بی‌دریغ

[...]

حکیم نزاری