گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۵

 

تا کی از هجر تو بی‌خواب و خورم باید بود؟

به تو مشغول وز خود بی‌خبرم باید بود؟

چاره کردم که مگر درد تو بهتر گردد

چو بتر شد، به ازین چاره گرم باید بود

در میان بندم ازان زلف سیه زناری

[...]

اوحدی