گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۰

 

گر به‌گردون می‌کشی‌ گردن و گر در سجده‌ای

از تو تا گل کرده است الله‌اکبر سجده‌ای

خم چرا باید شدن باری اگر بر دوش نیست

زندگی دارد بلایی کاین قدر در سجده‌ای

هرزه بر خود چیده‌ای ای محو اسباب غرور

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۱

 

گر همه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجده‌ای

تا ز پیشانی اثر داری برآن در سجده‌ای

بندگی را در عدم هم چاره نتوان یافتن

خاک اگرکشتی همان از پای تا سر سجده‌ای

لوح اظهار اینقدر تهمت نقوش عاجزی ست

[...]

بیدل دهلوی