×
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸
با یاد تو زهر بر شکر خندد
با روی تو شام بر سحر خندد
درماه نو از چه روی میخندی
کان روی به آفتاب برخندد
عاشق همه زهر خندد از عشقت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۲
چشم تو به حال من گر نیم نظر خندد
خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
تا چند بر آن عارض بر رغم نگاه من
از حلقهٔ گیسویت گل های نظر خندد
در کشور مشتاقان بیپرتو دیدارت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶۳
لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
تا حشر غبار من بر آبگهر خندد
بیجلوهٔ او تا چند از سیرگل و شبنم
اشکم ز نظر جوشد داغم به جگر خندد
یک خندهٔ او برق بنیاد دو عالم شد
[...]