گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

گل این باغ را ساغر ز می شام و سحر خالی‌ست

چو بیند تاج خود را لاله، گوید جای سر خالی‌ست

به غیر از باد همچون سرو چیزی نیست در دستم

همیشه کیسهٔ آزادگان چون جای زر خالی‌ست

تماشای تو بی‌خود کرده هرکس را که می‌بینم

[...]

سلیم تهرانی