گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۲۰

 

در راه غمِ تو جسم و جوهر بنماند

ره محو شد و رهرو و رهبر بنماند

من راه چگونه گیرم از سرکه چو شمع

تا راه به پای برده شد سر بنماند

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

چون عشق در آید، قدم سر بنماند

عشقت به بر آید، چو ترا بر بنماند

توحید به جایی برساند قدمت را

کش نیک و بد و مؤمن و کافر بنماند

آنست ریاضت که: چو زان بوته برآیی

[...]

اوحدی