گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵

 

یارم چو به خنده شکر بسته گشاید

وای آنکه به سویش نظر بسته گشاید

مردیم به کویش، گهی آن نرگس پر خواب

بر ما چه شود، گر بصر بسته گشاید

آن کس که کمر بسته به خون همه شهری ست

[...]

امیرخسرو دهلوی