گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دلنواز ز من خسته جگر بازمایست

دیده روشنی از اهل نظر بازمایست

با تو از هر غرضم پاک ز همراهی من

به غرضهای حریفان دگر بازمایست

فتنه ای خاست به پای از تو به هر راهگذر

[...]

جامی