گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی باشد

ز وصلیش شکرها گویم ز بختم منتی باشد

به دیداری و گفتاری زیار خویش خرسندم

پس ار بوسی بود توفیر آن خود دولتی باشد

همه جا نخواهد از عاشق لبش بوسی دریغ آرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق