×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۲
بس که در بزمش نگه سرمشق حیرت گشته است
راز دل ممنون تأثیر محبت گشته است
چون تسلی بخشدم زخمی که از مژگان اوست
تا دل آیینه بیتاب جراحت گشته است
خوانده نور چشم خود آیینه ما را غبار
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰
با تو در پیری دلم جویای الفت گشته است
تا قدم خم گشت قلاب محبت گشته است
آب و رنگ حسنش از جوش نیاز عاشق است
بر گل آن رو سرشک ما طراوت گشته است