گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۷

 

دیده در خون سزای می بیند

کان خط مشکسای می بیند

می رود مست و می بمیرد خلق

کان رخ جانفزای می بیند

پای بر دیده می نهد وز شرم

[...]

امیرخسرو دهلوی