گنجور

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

در باغ جهان میل تماشایم نیست

با حوری و غلمان سرِ سودایم نیست

از نعمت هر دو گیتی ار، بخشندم

یک جرعهٔ می دگر تمنّایم نیست

وفایی شوشتری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۱ - تنهائی

 

شدم بحضرت یزدان گذشتم از مه و مهر

که در جهان تو یک ذره آشنایم نیست

جهان تهی ز دل و مشت خاک من همه دل

چمن خوش است ولی درخور نوایم نیست

اقبال لاهوری
 

رهی معیری » ابیات پراکنده » بی‌نصیب

 

کنج غم هست اگر بزم طرب جایم نیست

هست خون دل اگر باده به مینایم نیست

به سراپای تو ای سرو سهی قامت من

کز تو فارغ سر مویی به سراپایم نیست

تو تماشاگه خلقی و من از باده شوق

[...]

رهی معیری