گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است

قطرهٔ خونی ز سرتا پا حنایم بسته است

آرزو نگذشت حیف از قلزم نیرنگ حرص

ورنه عمری‌شد پلش دست دعایم بسته است

همچو صحرا با همه عریانی وآزادگی

[...]

بیدل دهلوی