گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۵

 

ماند دلتنگ آن که باغ دلگشای خود نشد

دربدر افتاد هر کس آشنای خود نشد

می کند در ناخنش نی، پرده بیگانگی

هر که از پهلوی لاغر بوریای خود نشد

شد بیابان مرگ غفلت رهروی کز پیچ و تاب

[...]

صائب تبریزی