گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۲

 

دل که عمری داشت در خاطر تمنای خطت

عاقبت دیوانه اش دیدم ز سودای خطت

فتنه شوخ است آیه تمکین نمی داند که چیست

حسن بی پروا ندارد هیچ پروای خطت

اسیر شهرستانی