گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳۴

 

به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن

شدی آخر درین ویرانه نقش پای بگذشتن

نفهمیدی کزین محفل اقامت دور می‌باشد

گذشتی همچو عمر شمع در سودای بگذشتن

اگر آنسوی افلاکی همان وا ماندهٔ خاکی

[...]

بیدل دهلوی