گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۹

 

تا با غم عشق آشنا گشتیم

از نیک و بد جهان جدا گشتیم

تا هست شدیم در بقای تو

از هستی خویشتن فنا گشتیم

تا در ره نامرادی افتادیم

[...]

عطار
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۱

 

در سراغ تو غبار رم عنقا گشتیم

عاقبت در طلب افسوس که رسوا گشتیم

خاطری نیست که محنتکدهٔ دردت نیست

در سراغ تو بسی در دلها گشتیم

منصب محرمی یاد تو داریم امروز

[...]

جویای تبریزی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

یک عمر چو باد دور دنیا گشتیم

چون موج هزار زیر و بالا گشتیم

با آنکه ز قطره ای نبودم افزون

خون خوردم و متصل به دریا گشتیم

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode