گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۲

 

نشکسته ساغر عاریت ز حصول آب بقا چه حظ

بجز اینکه ننگ نفس‌ کشی چو خضر ز عمر رسا چه حظ

طربی‌ که زخم دل آورد سزد آنکه نامده بگذرد

گل اگر زفرصت رنگ و بو کند آرزوی وفا چه حظ

به خیال تا به کجا پرد هوس مقیّد ما و من

[...]

بیدل دهلوی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

گر نه‌ای بلبل تو را از صحبت گل‌ها چه حظ؟!

نیستی مجنون تو را از محنت لیلا چه حظ؟!

غوطه در بحر خجالت زن گهر می‌بایدت

مرغ خاکی را ز موج صافی دریا چه حظ؟!

آرزوی وصل از اوهام کی گردد تمام؟!

[...]

طغرل احراری