×
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۲
گیرم که ترا لطف الاهی آمد
در ملک تو ماه تا به ماهی آمد
در هر وطنی سرای و باغی چه کنی
میپنداری که باز خواهی آمد
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۲۵
بی روی تو در ماه سیاهی آمد
مرگت به جوانی و پگاهی آمد
خفتی نه چنان نیز که برخواهی خاست
رفتی نه چنان که باز خواهی آمد
عطار » وصلت نامه » بخش ۴۸ - وله ایضاً
گیرم که به تو لطف الهی آمد
در ملک تو ماه تا به ماهی آمد
در هر وطنی باغ و سرائی چکنی
میپنداری که باز خواهی آمد
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۹ - در تبرک جستن به ذکر خواجه که به مقتضای عند ذکرالصالحین تنزل الرحمة ذکر او سرمایه استنزال رحمت نور شهود است و پیرایه استخلاص از رحمت ظهور وجود
چو فقر اندر قبای شاهی آمد
به تدبیر عبیداللهی آمد