گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند را

گه گهی می کن نوازش، میهمانی چند را

دی چو بیرون آمدی خوی کرده رو، هر قطره ای

گشت طوفان بلای خان و مانی چند را

گر زنی شمشیر از غمزه تو ای سلطان حسن

[...]

امیرخسرو دهلوی