گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

دلا، رفت آنکه: وصل دلستانی داشتم روزی

نشاید زنده بود اکنون که: جانی داشتم روزی

ز من پرسید شرح قصه یعقوب و یوسف را

که پیر عشقم و عشق جوانی داشتم روزی

ز جورت این زمان افسانه ای دارم، خوش آن حالت

[...]

هلالی جغتایی