گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

دردا که عشق یار به دیوانگی کشید

خط جنون به دفتر فرزانگی کشید

ایزد چو شمع حسن وی افروخت در ازل

بر ما رقم به منصب پروانگی کشید

ای من غلام همت آن رند پاکباز

[...]

جامی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۷۰

 

پایان ناز او چو به بیگانگی کشید

کار دل شکسته به دیوانگی کشید

بار غمی که می شکند کوه را کمر

قربان دل شوم که به مردانگی کشید

حزین لاهیجی